واله شوند و حیران
واله شوند و حیران

واله شوند و حیران

گمنام

#دلت که بگیرد...

دوای دردت #شهید-گمنام هست!

کنار سردار بی پلاک...فقط تو باشی و او... تو باشی و هزار #درد فاش نشده!

تو #او را نمی شناسی!!

ولی او خوب #تو را می شناسد

دردت را می داند... دلم یک درد و دل حسابی #کنار بارگاهت میخواهد...

درد و دلی از جنس چادر 

#خاکی-مادر...


یازهـــرا " سلام الله علیهـــا"

هنر جذب

‍ ‍ 

 ای کاش ما هم هنر جذب داشتیم ...


خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت :


 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، 

عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. 

کاش مثل ابراهیم هادی هنر جذب داشتیم


ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،


 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.

ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. 

آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. 


ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. 


 طرف نماز خوان شد ، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد ...


‼️ اگر مثل  ابراهیم هادی هنر جذب نداریم ، دیگران را هم دزد تر نکنیم.

کبریا ...




بزرگـے میـگفـت:

بـراے رسیـدن به #ڪبـریا

بایـد نه ڪبـر داشـت نه ریـا


شهیدحامدبافنده

سالروزشهادت 

یادش_باصلوات 


اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 

دوستان شهدا



پاسبان حرم دل شده ام 

شب...همه شب

تا در این سینه

جز اندیشه او نگذارم




آخرین نماز


شهیداسماعیل آقاپور

اسماعیل درمرحله ی دوم عملیات فتح المبین دراثر اصابت گلوله کالیبر50 به شکمش,به سختی مجروح شد. اورابه بیمارستان مشهد منتقل کردند.در وضعیت بسیار وخیمی به سر میبرد.به هیچ وجه قادر به سخن گفتن نبود. بعداز چهل روز ناگهان به حرف آمد.با هیجان به طرف او دویدم,نمیدانم با چه نیرویی صحبت میکرد.


ازمن تقاضای مقداری خاک برای تیمم کرد.برایش آوردم, به همان صورت که خوابیده بود,تیمم کرد ونماز خواند. بعداز نماز چشمانش را بست. فهمیدم که حال او بد شده, پرستاران را خبرکردم. پرستاران و پزشکان به سرعت به سوی او دویدند, همه ی آنها در آن فضای معنوی تحت تاثیر قرار گرفتند واشک در چشمان شان حلقه زد. 


اسماعیل به شهادت رسیده بود.

کتاب ازشهدا چه خبر؟

جلد1, صفحه48